ارزیابی و تشخیص روانشناختی کودک و بزرگسال​

ارزیابی و تشخیص روانشناختی کودک و بزرگسال

ارزیابی و تشخیص روانشناختی چیست؟

ارزیابی روانشناختی فرآیند ارزیابی سلامت روانی و عملکرد رفتاری فرد از طریق استفاده از آزمون‌های استاندارد، مشاهدات و روش‌های دیگر است. این معمولاً توسط یک متخصص بهداشت روان، مانند روانشناس یا روانپزشک انجام می شود و برای تشخیص مشکلات روانشناختی، تعیین گزینه های درمانی مناسب و اندازه گیری پیشرفت در درمان استفاده می شود.

به طور کلی، ارزیابی روانشناختی شامل مشاهده بالینی، مصاحبه بالینی و تست های عینی است که در آن «عملکرد روانی» فرد ارزیابی می‌شود. یک روش «عینی» آزمون شامل مقایسه پاسخ‌های فرد به معیارهای استاندارد شده (که در آن به هر پاسخ‌دهنده اندازه‌گیری یکسان داده می‌شود یا به آزمون‌هایی که به روشی مشابه اجرا می‌شوند پاسخ می‌دهند) با گروه هنجاری (معمولاً بر اساس سن فرد) برای دیدن چگونگی آنها در مقایسه با همسالان خود عملکرد خوبی دارند. (به تست استانداردی فکر کنید که دانش‌آموزان در مدرسه یا با امتحانات مقدماتی دانشگاه مانند ACT یا SAT انجام می‌دهند.) “عملکرد روانی” نیز یک برچسب گسترده است، زیرا توانایی‌های مختلفی در این مورد فرض می‌شود. به طور خاص، وقتی افراد به «عملکرد روانی» اشاره می‌کنند، به درک اینکه آیا به توانایی‌های فکری و برخی مهارت‌های شناختی دیگر (مانند توجه)، عملکرد عاطفی و/یا ویژگی‌های شخصیتی اشاره می‌کنند، کمک می‌کند.

تشخیص بیماری های روانشناسی و تشخیص اختلالات روانشناختی از اصلی ترین خدمات کلینیک روانشناسی ذهن آرا می باشد. قبل از اینكه فرد وارد جلسات مشاوره و روان درمانی شود، ابتدا مورد ارزیابی و تشخیص قرار گرفته و آسیب شناسی روانی می شود و براساس مشكل شناسایی شده، برنامه مناسب درمان و به اصطلاح پروتکل درمانی در اختیار فرد قرار می گیرد و مشخص می شود كه براساس نیاز فرد وی به چه نوع درمان (روان درمانی،‌ نوروفیدبك، آموزش و …) نیاز دارد. ارزیابی و تشخیص زود هنگام بخصوص در کودکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. جلوگیری از پیشرفت اختلال یکی از رسالت های روانشناسان است. این امر تنها با تشخیص به موقع امکان پذیر است.

تاریخچه تشخیص بیماری های روانی

طبقه بندی رسمی توسط فیلیپ پینل آغاز شد و سپس در سال ۱۸۹۶ امیل کرائپلین اولین نظام جامع طبقه بندی اختلال های روانی را بوجود آورد و سپس در سال ۱۹۵۲ نظامی بنام راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی DSM شکل گرفت و در ۱۹۶۸ طبقه بندی DSM 2 شکل گرفت و تشخیص هایی که از این نظام ناشی می شدند قویا تحت تاثیر صفات استنباطی بودند لذا افراد مختلف مشکل زیادی در تشخیص با یکدیگر داشتند و در سال ۱۹۸۰ طبقه بندی DSM 3 که در آن بجای صفات استنباطی مستقیما به توصیف رفتارها می پرداختند تنظیم شد و تعداد طبقات از کمتر از یکصد در ورژن قبلی به بیش از ۲۰۰ طبقه در DSM 3 رسید و در سال ۱۹۸۷ ۳۰ طبقه دیگر به ان اضافه شد و بنام DSM-3-R نام گرفت که در نهایت در سال ۱۹۹۴ جای خود را به DSM 4 داد که بیشتر برای تامین هماهنگی کاربرد اصطلاحات با طبقه بندی بین المللی بیماری ها و مسائل بهداشتی مربوطه ICD-10 به روی کار آمد. این روزها نسخه پنجم نظام جامع طبقه بندی اختلال های روانشناختی ارائه شده است که به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد.

تشخیص و ارزیابی روانشناختی

مزایای ارزیابی و تشخیص روانشناختی

ارزیابی و تشخیص بیماری های روانی مزایای زیادی دارد كه مهمترین آن صرفه جویی در وقت و هزینه مراجع است. زیرا وی قبل از اینكه وارد جلسه درمان شود مشخص است كه هدف از درمان وی چیست و چه درمانی مناسب وی می باشد. ارزیابی و تشخیص بالینی اختلال های روانی پایه و اساس علم روانشناسی بالینی را تشکیل می‌دهد. تشخیص بالینی برای درک اختلال روانی بسیار مهم است، بدون تشخیص روانی مطالعه، ارزیابی و درمان اختلال روانی بسیار آشفته خواهد شد. متخصصان بالینی و پژوهشگران به زبان مشترکی نیاز دارند که از طریق آن با هم ارتباط برقرار کنند.

طبقه بندی ابزاری است که می‌تواند این زبان مشترک را فراهم سازد. با این حال، تشخیص و طبقه بندی آسیب شناسی روانی همیشه دشوار و مناقشه انگیز بوده است. تشخیص به معنای قرار دادن افراد، بر اساس مجموعه‌ای از علایم (شاخص‌های قابل مشاهده مانند گریه کردن در بیماران افسرده)؛ نشانه‌ها (شاخص‌های ذهنی، مانند احساس گناه در بیمار افسرده) یا هر دو در یک طبقه در درون نظام طبقه بندی است. هر چه مصاحبه‌گر (درمان‌گر) درباره توانایی‌ها، نقاط ضعف، ناراحتی‌ها و رنج‌های بیمار (مراجع) بیشتر بداند، بهتر می‌تواند یک تشخیص صحیح و دقیق را مطرح کند. برای این کار مصاحبه‌گر هر چه با تجربه‌تر باشد و هر چه موارد اختلال‌، عوامل استرس‌زا و مهارت‌های مقابله‌ای بیشتر بداند، بهتر می‌تواند به یک ارزیابی خوب از وضعیت روانی دست بزند و در نهایت یک تشخیص دقیق ارائه دهد.
ارزیاب درباره ی پیوندهایی که ظاهرا بین توضیحات مراجع درباره ی مشکل و دیگر اطلاعات به دست آمده در طول جلسه وجود دارد نظر خود را می نویسد. او می نویسد که چه نوع درمانی بهترین درمان برای مراجع خواهد بود.

با وجود همه مشکلات در زمینه های پایایی و اعتبار و آسیب پذیر بودن تشخیص نسبت به شرایط مطلقا بدون تشخیص و طبقه بندی کاری نمی توانیم انجام دهیم، زیرا اولا دیدن به تنهایی طبقه بندی را شامل می شود مثلا زمانیکه این کلمه ها را می خوانیم بجای آگاهی از مساله تایپ یا سفید بودن صفحه مشغول خواندن کلماتیم یعنی یک طبقه بندی را قبول کرده ایم و ثانیا و از آن مهمتر اینکه بدون مجزا کردن نابهنجاری ها از یکدیگر هیچ علم و پیشرفتی در جهت شناخت نابهنجاری نمی تواند وجود داشته باشد.

ما بدون تشخیص نمی توانیم دوام بیاوریم ولی بدان معنی نیست که هر تشخیصی دقیق است یا هر اصطلاح تشخیصی در DSM4 واقعا بیماری یا اختلال روانی را منعکس می کند ولی در نهایت با پیشرفت شناخت علمی به این موضوع پی خواهیم برد که کدام تشخیص ها سودمند و کدام یک نیستند و در حالیکه می دانیم سودمندی و دقت تعدادی از تشخیص ها ثابت شده است و در حال حاضر پایا و معتبر هستند.

هدف ارزیابی شناختن افراد است و یک شکل از شناخت، طبقه بندی یا تشخیص است.

ابعاد تشخیص روانشناختی

تشخیص کامل در روان شناسی بالینی بر عهده مشاهده، آزمون های روانشناختی (تست) و مصاحبه است که در بین آنها مصاحبه از اهمیت بیشتری برخوردار است. هدف از مصاحبه تشخیصی یافتن دقیق علل و عوامل مؤثر در پیدایش اختلال و مشکل روانی در مراجع می باشد.

دراین رابطه مصاحبه باید بتواند کلیه مسائل و عوامل مؤثر در پیدایش اختلال را از کم اهمیت ترین تا پراهمیت ترین آنها شناسانده تا بتواند تشخیصی مناسب درارتباط با مشکل درمانجو در اختیار مصاحبه گر قرار دهد. زیرا تا زمانی که تشخیصی دقیق و درست از نوع اختلال بیمار در دست نباشد نمی توان درمان مناسبی برای وی عرضه نمود.

یک روان شناس بالینی نه تنها به مطالبی که بیمار در جلسه مصاحبه تشخیصی بیان می کند علاقه مند است، بلکه در نحوه ادای مطالب و عکس العمل های عاطفی که از خود نشان می دهد و نیز روابط عاطفی و فکری مصاحبه شونده توجه می کند. بنابراین واضح است در مصاحبه از مشاهده نیز استفاده می شود و درصورت لزوم پس از مصاحبه می توان از آزمون خاص مورد نیاز نیز استفاده کرد

وسیله ارزیابی به جهت شناخت افراد باید پایا و معتبر باشد. پایا یعنی مثلا وقتی یک آزمون روانی چند بار بکار برده شود یافته های یکسانی را تولید کند و معتبر یعنی برای مقاصد مورد نظر مفید باشد. شیوه های ارزیابی و تشخیص روانی به سه فرایند تقسیم می شوند: مصاحبه، آزمون و مشاهده.

مصاحبه بالینی، تشخیص اختلالات روانی

مصاحبه یا ساخت دار یا بی ساخت است در مصاحبه ساخت دار کلیه سوالهای مصاحبه گر در یک برنامه مصاحبه آماده می شوند. مصاحبه گرانی که گرایش های روانکاوی دارند اغلب بر تجربه های اوان کودکی و تجربه های جنسی و رویاها تمرکز می کنند و رفتارگرایان به رویدادهای جاری که در حال حاضر ناراحت کننده است گرایش دارند.

آزمون روانشناختی، تست تشخیص بیماری روانی

آزمون های روانشناختی خود به سه قسمت عمده تقسیم می شود:

پرسشنامه های روانی، تشخیص اختلالات روانی

تاکنون پر مصرف ترین پرسشنامه شخصیت در ارزیابی روانی پرسشنامه شخصیتی چند وجهی مینه سوتا MMPI شامل ۵۵۰ ماده بوده است که مجموعه وسیعی از رفتارها و افکار و احساسات را وارسی می کند و برای ۱۰ طبقه نمراتی را در اختیار می گذارد. با توجه به اینکه آزمون شونده می تواند دروغ بگوید یا از دادن پاسخ شانه خالی کند یا غیره این تست ۴ مقیاس اعتبار دارد. مثلا اگر کسی به جمله من هرگز دروغ نمی گویم پاسخ درست بدهد نشان می دهد که مورد آزمایش می کوشد خودش را بطور مطلوبی نشان دهد زیرا می دانیم به ندرت کسی هرگز دروغ نگوید.
پرسشنامه ها یا رفتار یا افکار یا شرایط را بررسی می کنند و MMPI بیشتر کارکرد شناختی دارد و کمتر به اعمال رفتاری می پردازد. این آزمون بیش از ۵۰ سال سابقه دارد و MMPI-2 نسخه جدیدتر ان است که با توجه به شرایط جدید تنظیم شده است.

آزمون های فرافکن

پرسشنامه های ساخت دار تجربه و احساس های هشیار را بررسی می کند و تعارض های ناهشیار و ترس های نهفته و تکانه های جنسی را نشان نمی دهد، لذا آزمون های فرافکن مانند آزمون رورشاخ rurschach test و آزمون اندر دریافت موضوع (thematic apperception test (TAT فرصت نمایان شدن موضوعات تعارضی یا ناهشیار را به حداکثر می رساند.

آزمون های هوش، تست هوش

آلفرد بینه اولین آزمون هوش و بعدا دیوید وکسلر آزمون هوش را برای بزرگسالان WAIS و کودکان WISC و پیش دبستانی WPPSI تنظیم کرد که بعدا WAIS-R تجدید نظر شده WAIS ارائه داد. مقیاس های وکسلر هوشبهر Intelligence Quotient کامل را اندازه گیری می کند که از دو نمره فرعی کلامی و رفتاری تشکیل می شود و این آزمون ها نقش بسیار مهمی در ارزیابی عقب ماندگی ذهنی و آسیب مغزی ایفا می کنند.

آزمون های هوش فقط از رفتارها در تکالیف استاندارد شده خاص نمونه می گیرند و رفتارهای دیگر نظیر درک کردن موسیقی کلاسیک اندازه گیری نمی شود. بهره هوشی کمتر از ۷۰ را عقب افتاده و بین ۷۰ تا ۸۴ را به عنوان افراد مشکل دار و بیشتر از ۱۳۰ را افراد باهوش می نامیم و بیشتر مردم دنیا بهره هوشی اشان بین ۹۵ تا ۱۰۵ می باشد. تست هوش در مقام مقایسه با دیگران است لذا برای مردم یک منطقه می بایست با توجه به توانایی های زبانی و امکانات تنظیم شود.

مشاهدات رفتاری و تاثیر آن بر تشخیص اختلالات روانی

گاهی در کلام بسیاری از افراد دروغ می گویند و سعی می کنند خود را بهتر جلوه دهند و یا اغراق کنند. رفتار فرد به متخصص دروغ نمی گوید.

1- ارزیابی رفتاری نوعی تست تشخیص اختلال روانی!

ارزیابی بخشی از درمان است. ارزیابی رفتاری عبارتست از ثبت دقیق رفتارها و افکاری که شخص می خواهد آنها را تغییر دهد. مثلا از یک مراجع خواسته شد که حملات آسم خود را یادداشت نماید و در نهایت نشان داده شد که ۹ مورد از ۱۵ باری که مورد حملات آسم قرار گرفته بود بعد از تماس او با مادرش رخ می دادند. ارزیابی رفتاری مطمئنا امتیازاتی دارد ولی با این حال نمی توان آن را برای هر مشکل روانی بکار برد زیرا ممکن است بسیار وقت گیر و پر هزینه باشد.

۲- ارزیابی روان فیزیولوژیکی یا روانشناسی فیزیولوژیک

برخی از حالت های روانی نابهنجار مانند اضطراب و ترس در حالت های فیزیولوژیکی منعکس می شوند.
ارزیابی روان فیزیولوژیکی نه تنها تایید می کند که یک عنصر فیزیولوژیکی در اضطراب وجود دارد بلکه بر این موضوع که شدت آن عنصر چقدر است و آیا درمان تاثیری دارد نیز می پردازد. پسخوراند زیستی biofeedback با آگاه ساختن مراجع از تغییرات روان فیزیولوژیکی جزیی و حالت های روانی تحقق می یابد.

آزمون های نوروپسیکولوژی به ارزیابی آسیب مغزی می پردازد که به سه مورد از آنها اشاره می شود:
۱- آزمون طرح های دیداری حرکتی بندر: ۹ کارت طرح دار به مراجع می دهند و از او می خواهند که آن را کپی و بعد از حافظه اش ترسیم کند خطاها آسیب مغزی را مشخص می کنند. مثلا لرزش در ترسیم خط مستقیم یا کپی کردن دایره های کوچک آسیب مغزی را نشان می دهد.

۲- مجموعه آزمون های نوروپسیکولوژی هالستید – ریتان: این آزمون هوشمندانه محل آسیب نورولوژیکی را مشخص می کند و بسیار وقت گیر است و به ۶ ساعت زمان احتیاج دارد.

۳- مجموعه آزمون های نوروپسیکولوژی لوریا – نبراسکا: این آزمون ۲۶۹ ماده ای که براساس کار الکساندر لوریا بوده اطلاعات وسیعی مربوط به مهارت های لمسی و جنبشی و کلامی و فضایی و هماهنگی حرکتی ظریف و دشوار و خواندن و نوشتن و گفتار و محاسبه و فرایندهای عقلانی و حافظه ای را در اختیار می گذارد. و زمان کمتری از آزمون هالستید – ریتان نیاز دارد و نیز این آزمون کنترل سطح تحصیلات را امکان پذیر می سازد و کسی بخاطر اینکه تحصیلات کمتری داردنمره کمتری نمی گیرد.

اعتبار ابزارهای ارزیابی تشخیص های روان شناختی

ابزارهای ارزیابی و تشخیص برای روانشناسان باید هم پایا و هم معتبر باشند پایا یعنی یافته های یکسانی را در اثر استفاده مکرر تولید می کنند و معتبر یعنی می توانند برای هدف هایی که به جهت آنها منظور شده اند بکار روند. ولی اعتبار و روایی ابزارهای روانشناختی باید به تایید برسد و با احتیاط استفاده شود.

404 Not Found

404 Not Found


nginx/1.18.0