اشتراک گذاری
Share on facebook
Share on google
Share on twitter
Share on email
رفتار درمانی شناختی (CBT) نوعی روان درمانی است که به افراد کمک می کند یاد بگیرند چگونه الگوهای فکری مخرب یا ناراحت کننده را که تأثیر منفی بر رفتار و احساساتشان دارد، شناسایی و تغییر دهند.
رفتار درمانی شناختی بر تغییر افکار منفی خودکار متمرکز است که می تواند به ایجاد مشکلات عاطفی ، افسردگی و اضطراب منجر شود. این افکار منفی خود به خود تأثیر مخربی بر روحیه دارند.
از طریق CBT ، این افکار شناسایی ، به چالش کشیده می شوند و افکار واقع گرایانه تری جایگزین می شوند.
رفتار درمانی شناختی چیزی بیش از شناسایی الگوهای فکری است. این تمرکز بر استفاده از طیف گسترده ای از استراتژی ها برای کمک به مردم در غلبه بر این افکار است. چنین استراتژی هایی ممکن است شامل ژورنالیسم ، نقش آفرینی ، تکنیک های آرام سازی باشد، که حواس فرد را پرت می کند.
CBT شامل طیف وسیعی از تکنیک ها و رویکردها است که به افکار، عواطف و رفتارها می پردازد. این موارد می تواند از روان درمانی های ساختاری گرفته تا مواد خودیاری متغیر باشد. تعدادی از انواع خاص رویکردهای درمانی وجود دارد که شامل CBT است:
شناخت درمانی به شناسایی و تغییر در الگوهای تفکر نادرست یا تحریف شده ، پاسخ های عاطفی و رفتارها می پردازد.
ضمن ترکیب استراتژی هایی مانند تنظیم عاطفی و ذهن آگاهی ، به افکار و رفتارها می پردازد.
درمان چندوجهی نشان می دهد که مسائل روانشناختی باید با پرداختن به هفت روش مختلف اما بهم پیوسته درمان شود، یعنی:
شامل شناسایی باورهای غیر منطقی ، به چالش کشیدن فعال این باورها و در نهایت یادگیری شناخت و تغییر این الگوهای فکری است.
در حالی که هر نوع رفتار درمانی شناختی رویکرد متفاوتی را در پیش می گیرد ، اما همه آن ها برای رفع الگوهای فکری اساسی که به پریشانی روانشناختی کمک می کنند.
از رفتار درمانی شناختی می توان به عنوان یک درمان کوتاه مدت با محوریت کمک به افراد دارای یک مشکل بسیار خاص و آموزش به آن ها برای تمرکز بر افکار و عقاید موجود استفاده کرد.
کاربردهای رفتار درمانی شناختی
رفتار درمانی شناختی بسیار هدف گرا و متمرکز است و درمانگر نقش بسیار فعالی را بر عهده دارد. افراد با درمانگر خود در جهت اهداف متقابل همکاری می کنند. روند کار با جزئیات توضیح داده می شود و اغلب به افراد تکالیفی داده می شود، تا بین جلسات آن را انجام دهند.
مفهوم اساسی در پشت CBT این است که افکار و احساسات نقشی اساسی در رفتار انسان ها دارند. به عنوان مثال ، شخصی که وقت زیادی را صرف فکر کردن به سقوط هواپیما ، حوادث باند فرودگاه و سایر بلایای هوایی میکند، ممکن است سفرهای هوایی خود را همواره کنسل کند.
هدف از رفتار درمانی شناختی این است که به مردم بیاموزد گرچه نمی توانند همه جنبه های جهان پیرامون خود را کنترل کنند ، اما می توانند نحوه عکس العمل و برخورد با مسائل و اتفاقات محیطی خود را کنترل کنند.
رفتار درمانی شناختی در سال های اخیر هم به طور فزاینده ای مورد توجه افراد و هم متخصصان درمان قرار گرفته است.
مردم اغلب افکار یا احساساتی را تجربه می کنند که باورهای ناقص را تقویت یا ترکیب می کند. چنین اعتقادی می تواند منجر به رفتارهای مشکل آفرین شود که می تواند زمینه های مختلف زندگی از جمله خانواده ، روابط عاشقانه ، کار و دانشگاهیان را تحت تأثیر قرار دهد.
مهم است که یاد بگیرید چگونه افکار ، احساسات و موقعیت ها می توانند در بروز رفتارهای ناسازگار نقش داشته باشند. این فرآیند ممکن است دشوار باشد ، به ویژه برای افرادی که با درون نگری دست و پنجه نرم می کنند ، اما در نهایت می تواند منجر به کشف خود و بینش شود که یک قسمت اساسی از روند درمان است.
مهم این است که تمرین مهارت های جدیدی را شروع کنید که می توان در موقعیت های واقعی از آن ها استفاده کرد. به عنوان مثال ، یک فرد مبتلا به اختلال مصرف مواد ممکن است شروع به تمرین مهارت های جدید مقابله ای و تمرین روش های اجتناب یا مقابله با موقعیت های اجتماعی کند که به طور بالقوه می تواند باعث عود شود.
تعیین هدف می تواند گامی مهم در بهبودی از بیماری روانی و کمک به شما در ایجاد تغییراتی برای بهبود سلامتی و زندگی باشد. در طول CBT ، یک درمانگر می تواند به شما در مهارت های تعیین هدف کمک کند و به شما یاد می دهد چگونه هدف خود را شناسایی کنید ، بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تمایز ایجاد کنید ، اهداف SMART (خاص ، قابل اندازه گیری ، قابل دستیابی ، مرتبط ، مبتنی بر زمان) را تعیین کنید و برای دستیابی به آن تمرکز کنید.
یادگیری مهارت حل مسئله می تواند به شما در شناسایی و حل مشکلاتی که از عوامل استرس زای زندگی ، بزرگ و کوچک ناشی می شوند ، کمک کرده و تأثیر منفی بیماری روانی و جسمی را کاهش دهد.
در بیشتر موارد ، CBT یک فرایند تدریجی است که به فرد کمک می کند گام های افزایشی در جهت تغییر رفتار منفی خود بردارد . به عنوان مثال ، کسی که دارای اضطراب اجتماعی است، ممکن است با تصور حضور در موقعیت های اجتماعی مضطرب شود، لذا درمانگر در چنین شرایطی ممکن است تمرین مکالمه با دوستان ، خانواده و آشنایان را شروع کند.
با تلاش تدریجی در جهت رسیدن به یک هدف بزرگتر ، روند کار کمتر دلهره آور و دستیابی به اهداف آسان تر به نظر می رسد.
در ابتدا، برخی از بیماران حتی از اینکه دارای مشکلات روانی هستند، آگاهی دارند و می وتوانند تشخیص دهند که افکار منطقی و سالمی ندارند، اما با این وجود تغییر همچنان برای آن ها دشوار است.
رفتار درمانی شناختی تمرکز ،بر مقاومت های ناخودآگاه زمینه ای برای تغییر، به اندازه سایر رویکردها مانند ، روان درمانی روانکاوی تاثیر ندارد .
برای اینکه رفتار درمانی شناختی موثر باشد ، فرد باید آماده و مایل به صرف وقت و تلاش برای تجزیه و تحلیل افکار و احساسات خود باشد. چنین خودآزمایی می تواند دشوار باشد ، اما راهی عالی برای یادگیری بیشتر در مورد چگونگی تأثیر وضعیت های درونی بر رفتارهای بیرونی است.