اختلالات روان تنی در DSM-5
اختلالات روانتنی یا سایکوسوماتیک psychosomatic در DSM-5، که مرجع تشخیص اختلالات روانی است، اختلالاتی هستند که فرد در آن تنش روانی را در قالب علائم جسمانی تجربه می کند. تغییر شکل مشکلات روانی به دردهای تنی جسمانی سازی یا somatization نام دارد. اختلال دیگری شبیه به اختلال روان تنی، اختلال تبدیلی است که در آنها درد ناشی از یک ضربه شدید عاطفی به از کار افتادن ارگان های داخلی، از دست دادن توان تکلم یا ناتوانی در حرکت دادن دست و پا تبدیل می شود.
در یک مطالعه روی 1000 بیمار، طی یک دوره سه ساله ، چهارده مشکل رایج جسمانیسازی مشخص شد. این چهارده صورت درد قفسه سینه، خستگی، سرگیجه، سردرد، ادم ( ورم اندام ها)، کمردرد، تنگی نفس، بی خوابی، درد شکم، بی حسی، ناتوانی جنسی، کاهش وزن، سرفه و یبوست هستند. فقط برای 16 درصد موارد علت جسمی مشخصی یافته شد و در 84 درصد هیچ مشکل فیزیکی که این علائم را ایجاد کند تشخیص داده نشد.
این بدان معنا نیست که فقط دردهایی که علت جسمی مشخصی ندارند روانتنی هستند، یا اختلالات روانی ممکن نیست علت دیگری جز تنش روانی داشته باشند. پزشکان هنوز نمیدانند که مثلاً چه چیزی باعث میگرن می شود، اما نمیتوان نتیجه گرفت که میگرن فقط یک علت روانی دارد؛ ممکن است علت فیزیکی ای وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده. از سوی دیگر ممکن است فشار روانی علائم یک مشکل روانی را بیشتر کند.یعنی این اختلالات ساختگی نیستند؛ آنها نتیجه پاسخ های عصبی غدد پیچیده به دلیل وراثت، ضربه و استرس هستند. علائم بدن واقعی است و توسط ذهن، بدن و مغز ایجاد می شود.
مطالعه دیگری نشان داد که حدود 20 درصد از بیمارانی که به پزشکان عمومی مراجعه می کنند، علائم فیزیکی را تجربه می کنند که صرفا علت روانی دارد.
اختلالات روان تنی یا جسمانیسازی چرا اتفاق میافتد؟
شواهدی که نشان میدهند مغز فیزیکی و تجربه ذهنی ما دو ساحت جدا و در عین حال مرتبط با یکدیگر در حال افزایش هستند . ذهن و بدن ما دو ساحت جداگانه نیستند؛.بلکه کاملا در هم تنیده هستند.مغز جایگاه ایجاد کننده ذهن ماست و سیگنالها و دستورالعملهای بیشماری را در هر ثانیه به بدن ارسال میکند، بدن آنها را دریافت میکند و متقابلا سیگنالهای زیادی به مغز ارسال میکند. این اساسیترین علت تبدیل یک مشکل روانی به علامت فیزیکی است.
از سوی دیگر استرس، از هر نوعی که باشد، چالش جسمی و روانی ایجاد می کند و بدن را در حالت ترس قرار میدهد. وقتی نمیتوانیم استرس خود را مدیریت کنیم، بدن ما، از نظر فیزیولوژیکی، در حالت ترس دائمی است. شبکهای از غدد و سلولهای عصبی، زمانی که ما در خطر باشیم فعال میشوند. این مدار استرس، با ترشح انتقال دهندههای عصبی و تاثیر بر ضربان قلب، سیستم گوارشی و فشارخون احساس «استرس» را میسازند. واکنش بدن ما به استرس، جنگ یا گریز نام دارد. این واکنش در طول دوران زندگی بشر به حیات ما کمک کرده است، اما زمانی که استرس شدید و طولانی مدت باشد بدن گیج و در برانگیختی غرق میشود. این حالت به مرور زمان بدن را فرسوده کرده و ما را برای ایجاد بیماری آسیبپذیر می کند.
علائم فیزیکی قابل درکتر هستند. درد قفسه سینه یا سردرد، یا هر درد فیزیکی دیگر، واضحتر از ضربه عاطفی یا درد روانشناختی هستند. دردهای روانی پیچیده هستند، و حل شدن آن ها نیازمند زمان و تلاش است؛ درحالی که دردهای جسمی آشناتر و إحساس کردن آنها راحتتر است. درد فیزیکی با دارو و استراحت از بین میرود، اما درد روانشناختی نه. امکاناتی که ما امروزه برای درمان مشکلات و بیماریهای جسمی داریم بسیار بیشتر از امکاناتی است که برای حل مشکلات روانشناختی داریم. بنابراین ذهن ما با ایجاد درد فیزیکی تلاش میکند درد روانشناختی که نمیتواند یا نمیخواهد بروز دهد یا احساس کند را آشکار میکند؛ به امید این که بهبود درد فیزیکی موجب بهبود درد روانی نیز شود.
چرا در مواجهه با رخدادهای استرس زای مشابه، تمام افراد دچار اختلالات روان تنی نمیشوند؟
پاسخ این سوال آمادگی زیستی و روانی است. میزان آسیب پذیری یا مقاومت ما در برابر حوادث مختلف، به ژنتیک، سبک زندگی، وضعیت سلامت جسمی و الگوهای فکری بستگی دارد. با درنظر گرفتن این نکته، میزان اثرگذاری و توان ذهن ما کمی ترسناک به نظر میرسد.
تشخیص این که درد قفسه سینه صرفا حاصل استرس است، یا قرار است منجر به سکته قلبی شود، تشخيص مرز میان اختلال روان تنی و یک مشکل بزرگتر جسمی واقعا دشوار است. با توجه به این که ما بدن خود را میشناسیم، گاهی أوقات ممکن است خودمان حدس بزنیم منشاء مشکلی که تجربه میکنیم کجاست؛ اما این فقط حدس است، نه تشخیص تضمین شده. از طرف دیگر ممکن است پزشکان در مواجهه با مشکلی با منشاء نامشخص، سریعا تشخیص اختلال روانتنی بدهند.
تشخیص بیماریهای روان تنی بسیار هزینه بر است؛ زیرا نیاز به حدسهای متعدد درباره علت بیماری و آزمایشات مختلف برای سنجش این حدس هاست. در حقیقت پزشکی و روانشناسی هنوز نمیدانند چطور سیستم ایمنی آسیب دیده را کاملا اصلاح کنند؛ اما ما نباید ناامید شویم. همه ما ممکن است علائم روان تنی را تا حدی تجربه کنیم. مهمترین مرحله در مواجهه با اختلالات روان تنی، پذیرش آن هاست. این کار استرسی که تحمل میکنیم را کاهش داده، و به ما شجاعت گشتن به دنبال مشکل اصلی را میدهد.
درمان اختلالات روان تنی چیست؟
روان درمانی می تواند مسائلی را که افراد را مستعد افزایش احساس ترس و اضطراب می کند، برطرف کند. اختلالات روانتنی معمولا با داروهای روانپزشکی، که به تنظیم هورمونهای استرس کمک کند، کاملا از بین میروند. اما هسته اصلی مشکل، فشار روانیای که در ابتدا باعث بروز مشکل شده است ممکن است همچنان پابرجا باشد. کمک گرفتن از متخصصین روانشناسی، قدم خوبی برای حل این مشکل است. روانشناسان میتوانند در پیدا کردن احساس امنیت، کنترل احساسات طاقتفرسا، یادگیری مدیریت اضطراب و خلاص شدن از رفتار و طرز فکری که احتمالا جسمانیسازی را تحریک میکند، کمک کنند.
متخصصین سلامت روان در کلینیک ذهن آرا میتوانند به شما برای حل این مشکل کمک کنند. برای اطلاعات بیشتر، انتخاب درمانگر و تنظیم جلسه درمان با ما تماس بگیرید.